[ کَ دَ ] (مص مرکب) پاشیدن بعضی چیزها بر روی طعام برای زینت یا خوشمزگی. پاشیدن از بعضی داروها بر روی دوایی مایع. (یادداشت مؤلف). و رجوع به روپاش شود.
لغتنامه دهخدا
[ خُ رَ / رُو ] (اِخ) وی یکی از رجال دوران سلطان سلیمان عثمانی است که مدت سی سال والی بوده است و بعد در محاربات مجارستان دخالت کرد و شجاعت و همت بسیار نمود. سپس مورد غضب واقع گردید و از مقام ...
مدتزمان لازم برای فروپاشی قرص و تبدیل آن به ذرات سازنده در اندازۀ مشخص، تحت نظارت دقیق [علوم دارویی]
واژههای مصوب فرهنگستان
هرگونه تغییر خواص خودبهخودی یا تحریکی هسته که به آزادسازی ذره یا پرتوِ گاما منجر شود [فیزیک]
متلاشی شدن قرص و تبدیل آن به ذرات ریز در محیط مایع [علوم دارویی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.