سرباز نیروی دریایی.
فرهنگ فارسی عمید
[ شَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیهٔ شهرستان جیرفت، در ۵۲ هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و ۱۴ هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه به دارزین واقع است و ۱۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ ] (ع ص) اشتر فربه. (مهذب الاسماء). ناقهٔ فربه. (آنندراج). تأنیث ناوی است: ناقة ناویة؛ ناقهٔ فربه. (از اقرب الموارد). ج، نِواء.
(دَ) (مص ل.)۱- میان تهی کردن.۲- خرامیدن.۳- خمیدن، خم شدن.۴- چرت زدن.
فرهنگ فارسی معین
گشتن در جهانْوب با دنبال کردن مسیرهای اَبَرمتنی از سندی به سند دیگر در رایانههای مختلف [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اَ وی ی ] (ص نسبی) منسوب بازناوهٔ همدان. و از آنجاست ابوالفضل عبدالکریم بن احمدبن علی بن احمدبن علی الازناوی معروف بالبآری . (انساب سمعانی).
[ حَ وی ی ] (ص نسبی) منسوب به حفنا قریه ای بمصر. (الانساب).
[ دَ وی ی ] (ص نسبی) منسوب به دشنی، که شهری است در مصر. (از ناظم الاطباء). رجوع به دشنی و دشنائی شود.
[ زَ وی ی ] (ع ص نسبی) منسوب به زنا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنوی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به زنا و زنوی شود.
(سَ رْ) (اِ. ص.) سرجوخة نیروی دریایی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.