۱. صدایی که از درد یا از سوز دل برآید؛ آواز سوزناک. ۲. شکایت.
فرهنگ فارسی عمید
[ لِ ] (اِخ) محمد افندی (ملا...) بغدادی متخلص به ناله، از پارسی گویان قرن سیزدهم است و به روایت مؤلف صبح گلشن، وی مدتی در استانبول به سر برده و دربار سلطنتی آنجا مقام و حرمتی داشته و سپس ...
لغتنامه دهخدا
[ لَ / لِ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) ناله زدن. ناله کردن. فریاد و فغان برآوردن. رجوع به ناله شود.
[ لَ / لِ کُ ] (نف مرکب) ناله گر. ناله گیر. کسی که ناله و فریاد و فغان میکند. (از ناظم الاطباء). ناله کننده. نالان. نالنده. که می نالد. که فغان زند: چنگ برهنه فرق را پای پلاس پوش بین خشک ...
[ هَ لَ / لِ ] (ص مرکب) آنکه با دیگری نالد. (یادداشت مؤلف). روضه خوانها می گویند: خواهر، با زهرا همناله شو. (یادداشت مؤلف).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.