[ شِ تَ / تِ ] (ن مف مرکب) ناشناخت. مجهول. نکره. غیرمعلوم. (از ناظم الاطباء). || ناشناس. غریب. بیگانه. که شناخته و معروف و آشنا نیست : با ناشناخته هم سفر مباش. (خواجه عبداللََّه انصاری ...
لغتنامه دهخدا
توالی ژنمانند با رمزههای آغاز و پایان صحیح و کارکرد ناشناخته|||متـ . خوانۀ ناشناخته [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.