اضطراب و موج زدن دریا؛ موجدار شدن دریا.
فرهنگ فارسی عمید
= موژان
(ص) چشم پرکرشمهٔ خواب آلوده. (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موژان. (یادداشت مؤلف): دو چشم موجان بودیش خوب و خواب آلود بماند خواب و شد آن نرگسش که موجان بود. عمارهٔ مروزی. و رجوع به م ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ وَ ] (ع مص) مؤوجان. موج. (اقرب الموارد). به معنی موج است. (ناظم الاطباء). رجوع به موج شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.