با هم جنگیدن؛ مبارزه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ جَ / جِ زَ ] (از ع، اِمص) مبارزه. مقاتله. با کسی جنگ کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناجزة: صفها بیاراستند و مبارزت و مناجزت را ساز کردند. (ترجمهٔ تاریخ یمینی چ ۱ تهران ص ۲۴۵). ال ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.