نفرین شده، گجسته، گجستک، رانده شده
فرهنگ واژههای سره
[ مَ ] (ع ص) نفرین کرده. ج، ملاعین. (مهذب الاسماء). رانده و دورکرده از نیکی و رحمت. (منتهی الارب) (آنندراج). رانده شده و دورشده از نیکی و خوارشده و دشنام داده شده. (از اقرب الموارد). لعنت ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ نَ ] (ع ص) مؤنث ملعون. (ناظم الاطباء). رجوع به ملعون و مادهٔ بعد شود. - الشجرةالملعونة؛ درخت زقوم که درختی است در دوزخ. {/Bوَ اَلشَّجَرَةَ اَلْمَلْعُونَةَ ۱۸-۲۰۱۷:۶۰/}(فی القرآن)، بن ...
[ اَ بِ صَ فَ یِ مَ نَ ] (اِخ) در اصطلاح رجالی، عبارت از چهارده تن از اصحاب عقبه و بیست تن دیگرند که در منع خلافت علی (ع) هم پیمان شدند و در میان خودشان صحیفه ای در این موضوع نوشتند. از ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.