وابسته، پیوسته، پیوست
فرهنگ واژههای سره
[ مُ حِ ] (ع ص) دررسنده. (غیاث) (آنندراج). رسنده. (ناظم الاطباء). || رساننده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || دریابنده. || آنچه به آخر چیزی پیوسته شود. (غیاث) (آنندراج). || د ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ حَ قَ ] (ع ص) تأنیث ملحق. ج، ملحقات. و رجوع به ملحق و ملحقات شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.