معنی

[ دَ ] (ص مرکب) پر از درد و موجع. (ناظم الاطباء). پردرد: خار تا کی، لاله ای در باغ امیدم نشان زخم تا کی، مرهمی بر جان دردآگین من. سعدی. تمعص؛ دردآگین گردانیدن شکم را. (از منتهی الارب ).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.