خون‌گرفتار

معنی

[ گِ رِ ] (ص مرکب) احمق. ابله. (ناظم الاطباء). || خون گیر. رجوع به خون گیر شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.