= مدینه
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ یِ ] (ع ص) وام دهنده و وام خواهنده. (آنندراج). وام دار. قرض دار. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ مُ یَ نَ ] (ع مص) با یکدیگر خرید و فروخت کردن به وام. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب). چیزی به وام به کسی فروختن. (زوزنی). با هم معامله کردن و یکی به دیگری وام دار شدن. (از اقرب الم ...
[ مَ یِ ] (ص نسبی) منسوب است به مداین دارالملک اکاسره در هفت فرسخی بغداد. (از الانساب سمعانی). رجوع به مدائنی شود.
[ لِ مَ یِ ] (اِخ) پیر زنی که خانهٔ مجاور ایوان داشت و با همهٔ ابرام انوشیروان نفروخت و انوشیروان به ستم از وی نستد و کجی و قناسیی در کاخ راه یافت. (برهان قاطع) (آنندراج) (غیاث اللغات) (شر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.