۱. دانا؛ خردمند. ۲. (صفت) کسی که در امری فکر و اندیشه میکند؛ فکرکننده.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تَ فَ کْ کِ شُ دَ ] (مص مرکب) در اندیشه فرورفتن. غور کردن. تأمل کردن : و از شهرت شاهزادگی آن تازه وارد که روزبه روز در تزاید بود متفکر شد درصدد تحقیق برآمد. (مجمل التواریخ گلستانه ص ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.