[ حَ ] (ع ص، اِ) شمارکننده. (مهذب
الاسماء) (ترجمان عادل) (منتهی الارب).
شمارگر. حساب کننده. (غیاث). شمارگیر.
(منتهی الارب). شمرنده. شمارکن. (السامی
فی الاسامی). محاسب: کفی باللََّه حسیباً؛ ای
محاسباً. || نامی از نامهای خدای تعالی.
|| مرد صاحب حسب. مرد گهری. رجل
حسیب؛ مرد باحسب. گوهری. مردی گهری و
هنرمند. (مهذب الاسماء). مردی گوهری.
مردی هنرمند. گهری. باگوهر. باحسب.
نیک نژاد. صاحب حَسب. ج، حُسَباء : تا
بروزگار جعفر صادق رضی اللََّه عنه رسید او را
چهار پسر بود، اسماعیل که بوالده نیز حسیب
بود. (جهانگشای جوینی). هر نسیبی
بی نصیبی و هر حسیبی نه در حسابی.
(جهانگشای جوینی). || کافی. بسنده.
(ترجمان عادل). کفایت کننده. بس شونده:
{/Bکَفی ََ بِاللََّهِ حَسِیباً۴۱-۴۳۴:۶/}(قرآن ۴/۶)؛ ای
کافیا. || بسنده کار. بسندکار. (السامی فی
الاسامی) (مهذب الاسماء). || منتقم.
انتقام کشنده: حسیبک اللََّه؛ ای انتقم اللََّه منک.
|| هم گوهر. هم گهر. هم حسب.
|| بزرگوار. (غیاث). || نیکوکار.
پسندیده کار.