حسن برشته

معنی

[ حُ نِ بِ رِ تِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حسن ته برشته. حسن برشتهٔ سوخته. حسن سبزته گلگون : گل دل ز ما بزور صباحت نمی برد حسن برشتهٔ سوختهٔ لاله دیدنی است. دانش (از آنندراج). چه میدانند حسن ته برشته که با درکش چه لذتها سرشته. وحید (در تعریف خشت پز). به ما آجر از کوره چون رخ نمود چو حسن برشته دل از ما ربود. زلالی (از آنندراج) (غیاث اللغات).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.