۱. تکۀ رودۀ گاو یا گوسفند که آن را از گوشت سرخکرده یا پیه پر کرده باشند؛ زونج؛ زویج؛ زونج: چو خر بیخرد زآنی اکنون که آنگه / بهمزد دبستان خریدی لکانه (ناصرخسرو: ۴۱). ۲. ...
فرهنگ فارسی عمید
[ لَ نَ / نِ ] (اِ) معرب آن لقانق، و ظاهراً مصحف نکانه است که نقانق معرب آن است. رجوع به جهودانه در فرهنگ رشیدی شود. لکامه. رودهٔ گوسفند به گوشت آگنده و پخته. (برهان). چرغنده. مالکانه. زونج. ...
لغتنامه دهخدا
[ نَ / نِ ] (اِ) دریچه مشبکی را گویند از طلا و نقره و امثال آن که از درون خانه بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (برهان قاطع) (آنندراج). دری کوچک در دیوار که از او بیرون نگر ...
[ سِ نَ ] (ع اِ) بچهٔ ماده کبک. (ناظم الاطباء).
(نِ) (اِمر.) نک بالکانه.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.