چیره کردن
معنی
[ رَ / رِ کَ رَ ] (مص مرکب)
مسلط کردن. فایق کردن. تغلیب. اِدالَه. اظهار.
- چیره کردن بر کسی یا چیزی؛ مسلط
کردن بر... مستولی کردن بر...:
دَرِ خوردنت چیره کن بر نهاد
اگر خود بمانی دهد آنکه داد.فردوسی.
- چیره کردن کسی یا چیزی را بر کسی یا
چیزی؛ کسی را بر کسی یا چیزی مسلط
کردن :
جهانجوی گفت ای سر انجمن
تو کردی ورا چیره بر خویشتن.فردوسی.