۱. مثلِ؛ مانندِ. ۲. (صفت) [قدیمی] آنچنان؛ آنسان. ۳. (حرف، قید) [قدیمی] چنانکه؛ همانسانکه: بجوی مهر من ای نوبهار حسن که من / به کارت آیم چونان به مهرگان آتش ...
فرهنگ فارسی عمید
(ق مرکب) از «چون» +«آن». (دکتر معین، حواشی برهان). یعنی چنان. (فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی). به معنی چنان و همچنان و همچو آن باشد. (برهان) (از آنندراج). مخفف چون آن. به معنی مانند آن. (فرهنگ نظ ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.