جایی در خیابان یا کوچه که خیابان یا کوچۀ دیگر آن را قطع کند و به چهار سمت راه پیدا کند.
فرهنگ فارسی عمید
[ چَ/ چِ ] (اِ مرکب) داروئی است. و صاحب ذخیرهٔ خوارزمشاهی در ترکیب معجون شلیثا نام آن آرد و به تازی آن را تراب اربعه گویند. (یادداشت مؤلف).
لغتنامه دهخدا
[ چَ ] (اِخ) طایفه ای از ایلات ممسنی فارس است. (یادداشت مؤلف). از ایلات متفرقهٔ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص ۹۰).
[ گُمْ بَ دِ چَ ] (اِخ) گنبدی است در آمل. رجوع به ترجمهٔ سفرنامهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۶۳ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.