چراخواره
معنی
[ چَ / چِ راخْ رَ / رِ ] (اِ مرکب) قندیلی باشد که در آن چراغ روشن کنند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قندیل بود که در میان آن چراغ روشن کنند. (جهانگیری). چراغواره.
(ناظم الاطباء). قندیلی که در میان آن چراغ گذارند. (فرهنگ نظام). بعربی مشکوة خوانند. (برهان) (آنندراج). مشکوة. (ناظم الاطباء):
در شب قدر ماه تو روح امین نظاره کرد
این شش و سه قرابه را دید چراخواره ای.
سیف اسفرنگ (از جهانگیری).
رجوع به چراغ بره و چراغوره شود. || شمعدان. (ناظم الاطباء).