معنی

[ چَ ] (حامص مرکب) چتر داشتن. نگه داشتن چتر در دست. || سلطنت. پادشاهی. فرمانروایی : چو آمد از ره امیدواری بسنجر شد مقرر چترداری. شفیع اثر (از آنندراج). || چترکشی. چتربری. رجوع به چتردار شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.