(جِ وِ) [ ع. ] (مص ل.)۱- خود را نشان دادن.۲- آشکار ساختن.۳- تابش انوار الهی بر قلب عارف.
فرهنگ فارسی معین
[ جِ وَ / وِ ] (از ع، اِ) رونق و ضیاء و تابش. (ناظم الاطباء). - جلوه داشتن؛ رونق و تابش داشتن. - جلوه پناه؛ تابدار و نورانی. (ناظم الاطباء). - جلوه طراز؛ آراسته شده با دلبری و نورانی. (ناظم ...
لغتنامه دهخدا
اسم: جلوه (دختر) (عربی) (تلفظ: jelve) (فارسی: جلوه) (انگلیسی: jelve) معنی: حالت دلپذیر در چیزی یا کسی، زیبایی، نمایان شدن، آشکار کردن، خود را آشکار کردن، خودنمایی، جاذبه
فرهنگ واژگان اسمها
جلوههای مصنوعی هستند که به منظور ایجاد توهم در فیلم استفاده میشوند. [فرهنگ اصطلاحات سینمایی]
فرهنگ واژههای آزاد
جلوههای ویژۀ بصری در فیلم و ویدئو که به شیوههای نوری/ اپتیکی و الکترونیکی و رقمی ایجاد شود [سینما و تلویزیون]
واژههای مصوب فرهنگستان
جلوههای ویژۀ نشاندهندۀ دود که به شیوههای مخلتف، همزمان با فیلمبرداری یا بعد از آن، ایجاد شود [سینما و تلویزیون]
جلوههای ویژۀ شنیداری در فیلم و ویدئو بهغیراز گفتوگو و موسیقی و گفتار [سینما و تلویزیون]
جلوههای ویژۀ نشاندهندۀ غبار که به شیوههای مختلف، همزمان با فیلمبرداری یا بعد از آن، ایجاد شود [سینما و تلویزیون]
جلوههای ویژۀ نشاندهندۀ مِه که به شیوههای مختلف، همزمان با فیلمبرداری یا بعد از آن، ایجاد شود [سینما و تلویزیون]
مسئول ساخت و پرداخت انواع جلوهها [سینما و تلویزیون]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.