اسم: تیا (دختر) (لری) (تلفظ: tiyā) (فارسی: تیا) (انگلیسی: tiya) معنی: چشم
فرهنگ واژگان اسمها
(اِخ) طبیب مشهور صدر اسلام در دولت اموی، در خدمت حجاج بن یوسف و او را شاگردانی بزرگ بود و بعض آنان درک زمان عباسیان را کردند مانند فرات بن شحناثا، طبیب عیسی بن موسی. وی به زمان منصور درگذ ...
لغتنامه دهخدا
(تَ یّ) [ ع. ] (اِ. ص.)۱- موج دریا.۲- لاف زدن.۳- متکبر و مغرور.
فرهنگ فارسی معین
۱. آماده؛ مهیا؛ ساخته. ۲. مالش. ۳. مالش دادن و لوله ساختن تریاک. * تیار کردن: (مصدر لازم) آماده ساختن؛ مهیا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
[ تَ یْ یا ] (ع ص، اِ) موج دریا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موج آب. (مهذب الاسماء): کالبحر یقذف بالتیار تیاراً. (اقرب الموارد): این بگفت و در کشتی آز نشست و به دریای ...
[ تَ یْ یا / تَ ] صلی الله علیه و آله و سلم درست. تمام. راست. کامل. مهیا. معد. صحیح. طیار. درست تیار. تمام و تیار. رجوع به طیار شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). مهیا و آماده و حاضر. و آن ...
[ تَ یْ یا ] (ع ص، اِ) مرد کوتاه و استواراندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ذیل اقرب الموارد شود. || کشاورز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ...
(ع مص) متایسة. مزاولت و مکالبت و مدافعت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). تایس متایسة و تیاساً. رجوع به متایسة شود. (ناظم الاطباء). تایس قرنه متایسة و تیاساً؛ مارسهُ. یقال: بینهم متایسة و تیا ...
[ ] (اِخ) موضعی است و در آن موضع لشکر بنوعمرو، با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج).
(تَ سُ) [ ع. ]۱- (مص ل.) به طرف چپ مایل شدن. مق تیامن.۲- (اِ.) سمت چپ.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.