معنی

[ تَ / تُو سَ رَ ] (ص مرکب) توسن خوی. مقابل ساکن رگ : بی نام هم کنونش چو بید سترک خصی این بدگهر شگالک و توسن رگ استرک. خاقانی. رجوع به توسن و دیگر ترکیبهای آن شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.