معنی

[ تَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب) تنهاخوار. که تنها خورد: مخور تنها گرت خود آب جوی است که تنهاخور چو دریا تلخ خوی است.نظامی. رجوع به مادهٔ قبل و تنها و دیگر ترکیبهای آن شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.