[ تَ اَ کَ دَ ] (مص مرکب) تن اندرافکندن. تن برافکندن. حمله ور شدن. هجوم بردن : از آن پس تن افکند بر دیگران همی زد به تیغ و به گرز گران. اسدی (گرشاسبنامه ص ۳۷۵). رجوع به تن اندرافکندن و تن ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.