معنی

[ تَ جَ ضُ ] (ع مص) بزرگی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعظم. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تکبر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تغطرس. (اقرب الموارد). || تجهضم الفحل علی اقرانه؛ ای علاهم بکلکله. (منتهی الارب) (قطر المحیط). بلند شدن فحل بر کلکل ماده.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.