معنی

[ تَ پَ ] (اِ) ظرفی که اصناف محترفه زرفروخت اسباب و اجناس در آن ریزند. (برهان). صندوق حلوائیان و بقالان و سایر محترفه، که در آن زر گذارند. (فرهنگ رشیدی). تبنگو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی). || جؤنه و دریچهٔ زرگری. (ناظم الاطباء). || زنبیل. || سبد. || کیسهٔ حجام و عطار. به عربی جونه گویند. (برهان). رجوع به تبنگو شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.