[ ع. ] (اِ.) جِ تارة ؛ دفعات، بارها.
فرهنگ فارسی معین
(ع اِ) جِ تارة. (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (المنجد). جِ تاره، و این عربی است. (فرهنگ رشیدی). کرات و مرات. (رشیدی). چند مرتبه و دفعات. (فرهنگ نظام). مؤلف فرهنگ رشیدی ...
لغتنامه دهخدا
[ تارْ را ] (اِخ) تاراکای. رجوع به تاراکای شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.