تار عنکبوت

معنی

[ رِ عَ کَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پردهٔ عنکبوت. بیت عنکبوت. نسج عنکبوت. کارتنک. دهنه. تنیدهٔ عنکبوت. دام عنکبوت. تنسته. کره. کرتینه. ابرکاکیا. ابرکاکیاب. ابرکاکیان. کناغ. رجوع به «تار» و «ابرکاکیا» شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.