فرجام، سرانجام، پیامد
فرهنگ واژههای سره
آخر کار؛ پایان هر چیز؛ فرجام؛ سرانجام.
فرهنگ فارسی عمید
عاقبتبین؛ عاقبتاندیش؛ آنکه پایان کار را مینگرد.
عاقبتبینی؛ عاقبتاندیشی.
[ قِ بَ اَ ] (حامص مرکب) دوراندیشی.
لغتنامه دهخدا
بدفرجام؛ کسی که نتیجۀ کار یا پایان زندگانیش خوب نباشد.
۱. جزای کار بد را دادن؛ آزار و شکنجه کردن؛ عقاب دادن. ۲. پس از دیگری آمدن.
[ قِ بَ ] (حامص مرکب) عاقبت به خیری. خوش سرانجامی. نیک عاقبت بودن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.