صورت فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
اسم: طاووس (دختر) (عربی، یونانی) (پرنده، طبیعت) (تلفظ: tāvus) (فارسی: طاووس) (انگلیسی: tavus) معنی: پرنده ای با پرهای رنگارنگ، پرنده ای از خانواده ی کبک که پرهای رنگارنگ و زیبا دارد، ( در ن ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ معر - فا. ] (ص نسب.)۱- منسوب به طاوس.۲- سبز زرین، سبز دینارگون.۳- آن که به چند رنگ زند.۴- نوعی جامة رنگین.
فرهنگ فارسی معین
[ وو ] (ص نسبی، اِ) رجوع به طاوسی شود.
لغتنامه دهخدا
[ نَ / نِ هِ ] (اِخ) نام خانقاهی بوده است که بجانب خانقاه سعدالدین گمشتکین خادم در حلب قرارداشته و امروز داخل کاروانسرای خیری بک شده است. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء ۶ ص ۱۴۵).
[ خُ نِ دُ ] (ترکیب وصفی) کنایه از صراحیهای شراب. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
[ عَ ئُدْ دی نِ ] (اِخ) (شیخ...) یحیی بن عبدالمطلب قزوینی شافعی. وی مدرس مدرسهٔ مستنصریهٔ بغداد بود. او راست: شرح الحاوی الصغیر فی الفروع للشیخ نجم الدین عبدالغفاربن عبدالکریم قزوینی، که ...
۱. به شکل پَر طاووس. ۲. به رنگ پَر طاووس؛ سبز پُررنگ.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.