معنی

[ پُ طَ مَ ] (ص مرکب) که چشمداشت بسیار دارد. طماع : قناعت سرافرازد ای مرد هوش سر پرطمع برنیاید ز دوش.سعدی. چه خوش گفت خرمهره ای در گلی چو برداشتش پرطمع جاهلی.سعدی.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.