معنی

[ پُ ] (ص مرکب) ضارّ. پرضرر: شنیدستی آن داستان بزرگ که ارجاسپ آن پرزیان پیر گرگ.فردوسی. چنین گفت موبد به پیش گروه بمزدک که ای مرد دانش پژوه یکی دین نو ساختی پرزیان نهادی زن و خواسته در میان.فردوسی.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.