بهرجة
معنی
[ بَ رَ جَ ] (ع مص) باطل و هدر
کردن خون کسی را. (منتهی الارب)
(آنندراج). و منه قول ابی محجن لابن
ابی وقاص اما اذا بهرجتنی فلااشربها ابداً؛
یعنی الخمر؛ ای هدرتنی باسقاط الحد عنی.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || چیزی را
از خوف عشار و جز آن از راه غیرمسلوک
آوردن. منه حدیث الحجاج انه اتی بجراب
لؤلؤ بهرج؛ ای عدل به عن الطریق المسلوک.
(منتهی الارب) (از آنندراج). قاچاق کردن.
(یادداشت بخط مؤلف).