بند ارباب
معنی
[ بَ دِ اَ ] (ترکیب اضافی، اِ
مرکب) نوعی از شکنجه که مسخرگان کنند و
آن چنان بود که ریسمانی بر هر دو بند پای
کسی بسته سر ریسمان را از جای بلند
فرومی هلند، بعد از آنکه از شاخ یا چوبی
گذرانیده باشند، همان سر ریسمان را بدست
این شخص میدهند. این مرد معلق در میان
آسمان و زمین اگر سر ریسمان را رها کند،
سرش بر زمین خورد و اگر در دست نگاه
دارد، از نگه داشتن آن عاجز و بی تاب
می شود. به این طریق مضحکه بر پا میکنند.
(آنندراج) (فرهنگ فارسی معین).