(~.) [ فر. ] (اِ.)۱- چند کشور متحد که دارای مرام و روش سیاسی یکسان باشند.۲- قطعة زمین.۳- قطعهای از مصالح ساختمانی.۴- ظرفی که در آن شراب خورند.
فرهنگ فارسی معین
= تکوک
فرهنگ فارسی عمید
[ بُ ] (اِ) پشکل شتر. (برهان). البعر؛ شتر بلوک انداختن. (تاج المصادر بیهقی). اللقع؛ انداختن شتر بلوک و جز آن. || نشانهٔ تیر. (اوبهی).
لغتنامه دهخدا
[ بُ ] (اِخ) دهی از دهستان سراجو، بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنهٔ آن ۷۷۱ تن. آب آن از رودخانهٔ لیلان و چشمه و محصول آن چغندر، توتون و نخود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ عَ رَ کَ ] (اِخ) (نهرسولدوز) دهی است از دهستان مشکین باختری. بخش مرکزی شهرستان خیاو. کوهستانی، ۱۶۰ تن سکنه دارد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ چَ بُ ] (اِخ) از بلوکات همدان، حد شمالی حاجی لو و مهربان، شرقی حاجی لو، جنوبی تویسرکان و غربی اسدآباد، مرکز شهر همدان است. اراضی آن حاصلخیز، عدهٔ قراء ۱۲۷ و جمعیتش به استثنای شهر ه ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.