[ بِ لَ ] (اِ) تحفه و ارمغان و سوغاتی که
دوستان از جهت دوستان فرستند. (برهان) (از
هفت قلزم) (از آنندراج). تحفه و چیز عجیب و
غریب. (از غیاث):
خاک و خاشاک سرایت می فرستد هر صباح
گلشن فردوس را فراش بر رسم بلک.
سلمان ساوجی.
|| میوهٔ تازه. || نوباوه. || جامهٔ نو.
(برهان) (از هفت قلزم) (آنندراج). || هر
چیز تازه و نوبرآمده، که طبع از دیدنش
محظوظ گردد، که آن را به عربی طرفه
خوانند. (از برهان) (از هفت قلزم) (از
آنندراج). هرچیز که دیدنش خوش آید.
(غیاث). || گنجشکی که طرفه باشد.
(برهان) (از هفت قلزم) (آنندراج).