نوشابه، نوشاب، شهدآبه، شکرآبه، دوشابه، دوشاب
فرهنگ واژههای سره
محلول آبی قندها یا محصولات آبکافت نشاسته [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ شَ بَ تِ اَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از شمشیر آبدار است. (برهان) (بهار عجم). شمشیر تابان و درخشان. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ شَ بَ تِ تَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از شربت لطیف و نفیس است. (بهار عجم) (آنندراج): چو دولاب کو شربت تر دهد ازین سر ستاند از آن سر دهد.نظامی.
[ شَ بَ ] (نف مرکب، اِ مرکب) دارندهٔ شربت. || مسؤول شربتخانه. خادم که اقسام شربت در تحویل او است. (فرهنگ نظام). کسی که مرباها و آچارها را بسازد و انواع حلواها بپزد و آن را در عرف حال رک ...
(~.) [ ع - فا. ] (اِمر.)۱- پیاله، جام.۲- ریسمانی بسیار باریک و نازک.
فرهنگ فارسی معین
هضم زیمایهای/آنزیمی نشاستۀ ژلاتینیشده و تشکیل پلیساکاریدی با وزن مولکولی کمتر [علوم و فنّاوری غذا]
[ اَ سِ شَ بَ ] (ترکیب وصفی) نوعی از الماس است. (بهار عجم) (آنندراج).
[ جَ نِ شَ بَ خوَ / خُ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) به اصطلاح لوطیان رفتن آن جماعت است در فصل بهار بالاتفاق به سیر باغ و بزم نشاط آراستن و از کلام علامی فهامی جشن عروسی معلوم میشود. (آنندراج): ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.