[ بِ رِ ] (ص نسبی) منسوب به برنج که از حبوب است. ساخته شده از برنج. || پلو. چلو. (یادداشت دهخدا). || نوعی حلوا که از برنج و روغن و شکر سازند: پس روید ای خیکها از پیش من کز برنجین چرب ...
لغتنامه دهخدا
[ بِ رَ ] (اِ مرکب) خلخال. پای برنجن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.