برنج شماله
معنی
[ بِ رِ جِ شَ لَ / لِ ] (ترکیب
اضافی، اِ مرکب) مزعفر، که آن طعامی باشد
معروف. (از برهان). برنجی است که در شیراز
بخوبی معروف است و از آن مزعفرپلاو
می پزند. (آنندراج). پلاو زرد. (غیاث). گویند
در شیراز طباخی بود که پیوسته شبها بر سر
راهی نشستی و زردپلاوی با برنج درشتی
پختی و در پیش خود فانوسی داشتی و گاهی
دو سه مشعل افروختی و فریاد کردی که «بیا
به برنج شماله» و این بیت را نیز خواندی :
این شمعها که در دل بسحاق برفروخت
از رهگذار نور برنج شماله بود.(از برهان).
شماله به معنی شمع است، مراد بسحاق از
برنج شماله پلاو مزعفرست که در وقت او در
شیراز متداول بوده است. گویند آنرا در شب
در روشنائی فانوسی مخصوص می پختند و با
آدابی خاص. (دیوان اطعمه). و رجوع به
شماله در همین لغت نامه شود.