۱. نوعی پارچۀ ضخیم از پشم شتر یا کرک بز که از آن لباس زمستانی بهخصوص پالتو میدوزند. ۲. نوعی جامۀ ضخیم که در زمستان چوپانان بر تن میکنند یا روی دوش میاندازند.
فرهنگ فارسی عمید
[ بَ ] (ع اِ) اشتران اهل حواء و جز آنها که شبانگاه بخوابگاه بازگردند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شتران اهل خبا و غیر آن ها که شبانگاه بخوابگاه بازگردند یا گروه شتران فروخفته یا شتران ب ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ رَ ] (اِ) آواز که از شکستن انگشتان آید. (یادداشت مؤلف): التفقیع؛ برک از انگشتان بیاوردن. (تاج المصادر بیهقی).
[ بَ رَ ] (اِخ) ستارهٔ سهیل. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پرک. (فرهنگ فارسی معین).
[ بَ رَ ] (اِخ) مکانی خوفناک در راه فارس که به امن آباد اشتهار دارد.
[ بَ دِهْ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومهٔ بخش کوچصفهان دارای ۱۷۰۰ تن سکنه. آب از خمام رود و نورود. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ بَ تَ ] (مص مرکب) کم شدن. نقصان یافتن. رجوع به کاستن شود.
[ بَ تَ ] (مص مرکب) تخم کاشتن. کشت نمودن. (ناظم الاطباء). رجوع به کاشتن شود.
[ بَ ] (اِ مرکب) بتفوز. برکاپوز است که پیرامون دهان باشد. (برهان) (ناظم الاطباء).
[ بَ ] (اِ مرکب) برکافوز. برکاپوز. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به برکاپوز شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.