بپا ایستادن

معنی

[ بِ دَ ] (مص مرکب) برخاستن. (آنندراج). به خود برخاستن. || پا گرفتن. || قائم و استوار شدن : چو شیخ شهر ترا دید در نماز افتاد دمی اگرچه بپا ایستاد باز افتاد.غنی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.