باسلیقون
معنی
[ ] (اِ) کحل روشنایی. سرمهٔ
روشنایی. (یادداشت مؤلف). از سرمه های
شاهانه است که آن را ابقراط ساخت. (تذکرهٔ
ضریر انطاکی ص ۷۱)
- باسلیقون صغیر؛ منافع اومثل منافع کبیر
است. (تحفهٔ حکیم مؤمن ذیل کحلیات
ص ۳۴۵).
- باسلیقون کبیر؛ از تألیفات بقراط و به
یونانی بمعنی جالب السعاده است و گویند اسم
پادشاه آن عصر است و بجهت آن ترتیب داده،
جالی و حافظ صحت عین و جهت حکه و
غشاوه و سطبری پلک چشم و سبل و جرب
و دمعه و بیاض مزمن نافع است.
کمون کرمانی. (دزی ج ۱ ذیل باسلیقون و ج
۲ ذیل کمون). نام مرهمی است و به یونانی
معنای آن «جالب السعادة» است و گفته شده
است که خود نام پادشاه است و بعضی نیز
ترجمهٔ آنرا«پادشاهانه» دانند. (تذکرهٔ ضریر
انطاکی ص ۷۱): داروهای قوه دهنده و
تحلیل کننده می باید کشید چون برود حصرم
و باسلیقون و روشنایی. (ذخیرهٔ
خوارزمشاهی). مرهم باسلیقون گوشت
برویاند و مواضع عصبیه را سود دارد و
جراحاتی [ را ] که در آن حرارت نباشد نافع
بود. صنعت آن: بگیرند زفت و راتینج و موم
نواز هر یک بیست مثقال، قند چهار درم
بگدازانند در روغن زیت و در هاون کنند و
بمالند نیکو تا یکسان شود و بردارند.
(اختیارات بدیعی نسخهٔ خطی کتابخانهٔ
مؤلف).