شاهرگ بازو؛ سیاهرگ بزرگی در بازو که در قدیم از آن خون میگرفتند.
فرهنگ فارسی عمید
باذوق؛ کسیکه کارهایش آراسته، مرتب، و خوشایند است.
[ ] (اِ) کحل روشنایی. سرمهٔ روشنایی. (یادداشت مؤلف). از سرمه های شاهانه است که آن را ابقراط ساخت. (تذکرهٔ ضریر انطاکی ص ۷۱) - باسلیقون صغیر؛ منافع اومثل منافع کبیر است. (تحفهٔ حکیم مؤمن ذ ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.