بازجویی کردن
معنی
[ کَ دَ ] (مص
مرکب) تحقیق. تفتیش. تجسس. فحص.
بازجست. پژوهش کردن. عملی ابتدائی که
معمولاً از طرف مأمورین شهربانی یا
ژاندارمری هنگام دستگیری متهم برای کشف
حقیقت اتهام و تشکیل پرونده جهت فرستادن
به محاکم دادگستری انجام میدهند.