معنی

[ اَ ضَنْ ] (ع ق) مأخوذ از تازی، باز و نیز. (ناظم الاطباء). هم و نیز. (آنندراج). دوباره. دیگر بار. بار دیگر. مکرر. هم. (یادداشت بخط مؤلف): ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۱۳). آن کل عفریت روی با همه زشتی قالی بافد همی و ایضاً محفور.سوزنی. اندس ایضاً کیخسرو بنا کرده. (تاریخ قم ص ۸۱). || در تداول عامه به معنی همه و کل و تمام استعمال میشود. (یادداشت بخط مؤلف): یکی کیسه صدتومانی ایضاً دوهزاری امین السلطانی. (یادداشت بخط مؤلف).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.