انبرباریس
معنی
[ اَمْ بَ ] (اِ) زرشک. (از
یادداشت مؤلف). امبربارس. امیربارس.
(شعوری ج ۱ ورق ۱۱۱ الف). بپارسی
زرشک خوانند و زارج و زرنگ هم خوانند.
بهترین آنست که بغایت خود رسیده باشد. (از
اختیارات بدیعی نسخهٔ خطی کتابخانهٔ مؤلف).
هو الزرشک و منه مدور احمر سهلی و اسود
مستطیل رملی او جبلی و هو اقوی. (قانون
ابوعلی سینا مقالهٔ ۲ از کتاب ۲ ص ۱۵۹).