(اَ مَ) [ ع. ] (اِ.) امید، آرزو. ج. آمال.
فرهنگ فارسی معین
امید؛ آرزو؛ آرمان.
فرهنگ فارسی عمید
[ اُمْ مُ ] (ص) مأخوذ از ام عربی مادر و الف و لام تعریف عربی. چنانکه در ام البنین و غیره هست مانند اَبُل که در تداول عامه مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و غیره است. (از یادداشت مؤلف و فرهنگ فارس ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) دهی است از شهرستان اهواز با طول جغرافیایی ۴۸ درجه و ۵۹ دقیقه، و عرض جغرافیایی ۳۱ درجه و ۲۶ دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران).
[ ] (اِخ) دهی است از شهرستان اهواز با طول جغرافیایی ۴۸ درجه و ۴۳ دقیقه، و عرض جغرافیایی ۳۱ درجه و ۴۰ دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران).
[ ] (اِخ) دهی است از شهرستان خرمشهر با طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۱۳ دقیقه، و عرض جغرافیایی ۳۰ درجه و ۴۱ دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران).
[ ] (اِخ) دهی است از شهرستان خرمشهر با طول جغرافیایی ۴۸ درجه و ۴۴ دقیقه، و عرض جغرافیایی ۳۰ درجه و ۴۷ دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران).
[ ] (اِخ) دهی است از شهرستان اهواز با طول جغرافیایی ۴۸ درجه و ۲۵ دقیقه، و عرض جغرافیایی ۳۱ درجه و ۱۵ دقیقه. (از فرهنگ آبادیهای ایران).
۱. مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد. ۲. (اسم) مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد. ۳. طریقۀ نوشتن کلمات. ۴. درست نوشتن.
[ اِ ] (از ع، مص، اِ) رجوع به املاء شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.