[ خوا / خا زَ / زِ زَ دَ ] (مص مرکب) آذین بندی کردن شهر. آیین بندی کردن شهر. (یادداشت بخط مؤلف): چندان خوازه زده بودند و تکلفهای گوناگون کرده که از حد وصف بگذشت. (تاریخ بیهقی).
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.