[ زَمْ رَ ] (اِ مصغر) تصغیر زنبور است. (برهان). مصغر زنبور. (ناظم الاطباء). زنبور کوچک. (فرهنگ فارسی معین). زنبور خرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در ترکی، بندوق کلان که بر شتر نهاده برن ...
لغتنامه دهخدا
سربازی که زنبورک را با شتر یا قاطر حمل میکرد و آن را در جنگ به کار میانداخت. δ زنبورکچیها از دورۀ صفویه تا زمان قاجاریه صنفی از ارتش ایران بودند.
فرهنگ فارسی عمید
[ گُو دِ زَمْ رَ نِ ] (اِخ) نام محل گودافتاده ای در جنوب تهران. (یادداشت مؤلف). شاه طهماسب صفوی دستور داد تا گرد تهران خندقی حفر کنند، و از خاک آن دور شهر بارویی بنا کنند چون در موقع کار خا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.